یه دوستی داریم ما اسمش جهانگیره ما بهش میگیم جهان. الحمدلله کار خوبی گیرش اومد رفت سر کار. 4-5 سال بود هر روز میومد دانشگاه با یه ایده جدید اقتصادی که آقا بیاین یه کار خوب پیدا کردم بیاین با هم شروع کنیم . یه بار عین همیشه اومد به ما گف . همون موقع من دیوان حافظ دستم بود بهش گفتم بزار ببینیم حافظ چی میگه باز کردیم این اومد :
"جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ ست ..."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر